An open ending

7

جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ق.ظ

باید تقویمم رو باز کنم و دور دیروز خط بکشم و زیرش بنویسم من بدترین دختر دنیا بودم .
دیروز با مامان دعوا کردم . بعد هم بغ کرده نشستم گوشه ی اتاقم و  تا سحر لب به چیزی نزدم . اخه خیلی از خودم بدم اومده بود . خیلی دلم می خواست برم بمیرم . اونقدر ناراحت بودم که به گرسنگی وتشنگی فکر نمی کردم ..
لحن خوبی نداشتم .. خیلی ناراحتم .
حس میکنم ادم مزخرفی ام که به خودم اجازه دادم با مامان اونطوری صحبت کنم  .. وقتی که میدونم حق با اونه ..
من یه دختر بچه ی احمق و لوسم .. که همیشه اشتباه می کنم .
اَه ..


  • ۹۳/۰۵/۰۳
  • میم

نظرات (۱)

  • علیرصا صبا
  • یه کلیپ صوتی درباره فلسطین ساختم. خوشحال می شم بیاید و بشنوید  و نظراتتون رو بدید.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی