7
جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ق.ظ
باید تقویمم رو باز کنم و دور دیروز خط بکشم و زیرش بنویسم من بدترین دختر دنیا بودم .
دیروز با مامان دعوا کردم . بعد هم بغ کرده نشستم گوشه ی اتاقم و تا سحر لب به چیزی نزدم . اخه خیلی از خودم بدم اومده بود . خیلی دلم می خواست برم بمیرم . اونقدر ناراحت بودم که به گرسنگی وتشنگی فکر نمی کردم ..
لحن خوبی نداشتم .. خیلی ناراحتم .
حس میکنم ادم مزخرفی ام که به خودم اجازه دادم با مامان اونطوری صحبت کنم .. وقتی که میدونم حق با اونه ..
من یه دختر بچه ی احمق و لوسم .. که همیشه اشتباه می کنم .
اَه ..
- ۹۳/۰۵/۰۳