10 . حالا می فهمم گذشت زمان چه نعمت بزرگیه ..
بعد از ظهر 5 شنبه ساعت 7 وقت دومم بود ، پیش مشاورم ، برای انتخاب رشته .
من قصد انتخاب رشته ندارم و این رو اقای برنامه ریز خوب میدونه .. برخلاف پافشاری های من برای نرفتن و قرار نگرفتن در اون محیط ، اقای مشاور اصرار داشت امروز حتما برم پیشش .
اخه اون نمی فهمه اون بنر روی دیوار دفترش و اون همه ادم که بارتبه های خوب درگیر انتخاب رشته ان چقدر من رو بدحال می کنن .
مامان و بابا بعد از وقت اول دیدن ، وقتی رسیدم خونه چقدر گریه کردم و تا روزهای بعدش چه اروم و بی صدا شده بودم . به خاطر همین اونها هم دلشون نمی خواست بازم برم اونجا .
اما من رفتم . نمی دونم چرا . شاید همون حس خودازاری م دوباره عود کرده بود شاید هم می خواستم بگم من تا تهش وایستادم .
20 دقیقه زودتر از وقتم اونجا رسیدم . ادم های دیگه رو نگاه می کردم . همه مشغول انتخاب رشته و صحبت با فارغ التحصیلای رشته های مدنظرشون بودن. من یه گوشه وایستادم . کنار یه دختری که داشت لیست اولیه ی انتخاب رشته ش رو پر می کرد . مامانش دستش رو گذاشته بود روی شونه ی دخترش و بهش می گفت : "غصه نخوره دخترم هاا .. فدای سرت مامان ، اخر دنیا نیست که . غصه نخور مامان جون .." یه لحظه دلم خواست یکی این حرفا رو به منم بگه .. بگه که اخر دنیا نیست . بگه که غصه نخورم . بگه که همه ی اینا فدای سرمه .. توی همین فکرا بودم و اشکهای توی چشام هی بیشتر وبیشتر میشدن و درشرف ریختن بودن که نوبتم شد .
اقای مشاور دوباره اون فرم کذایی رو چک کرد و بعد هم مودبانه از دفترش پرتم کرد بیرون ..
توی راه برگشت ، کلی گریه کردم . اصلا نمی تونستم جلوی اشکام رو بگیرم .گریه می کردم و سرم رو انداخته بودم پایین تا عابرهایی که از روبه رو میان اشکام رو نبینن . خیلی حس بدی بود .. و کاملا بی دلیل و بدون علت . اخه من خودمو قانع کرده بودم که سال دوم خوندن بهترین کاره . برای خودم خطاهای پارسال رو مشخص و علت یابی کرده بودم ؛ به خودم قول داده بودم نذارم سال دیگه اینطور بشه ؛ فکر می کردم با سال دوم کنار اومدم .. اما نه .. مثه اینکه هنوزم این تصمیم تازه است و تلخی رتبه ی کنکورم برام تکراری نشده .
این روزا پر از حس های گذران . یه لحظه خوبم و ثانیه ای بعد ، در حال گریه .. این روزا رو فقط به امید اینده طی می کنم ، همین و بس .
+
این پست ویرایش نشده است . شاید غلط املایی و نگارشی داشته باشه . حوصله ی بازبینی ندارم. احتمالا بعدا حذف میشه ..
- ۹۳/۰۵/۱۶
واقعن کنکور چیزی نیست که ارزش اشک های تو رو داشته باشه ...
یه آزمون احمقانس ... که نتایج احمقانه ای هم می ده ...