An open ending

۱ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

این دوستانی که کپه ی ارامش ن .. اینا برام من غیر قابل درک ترین موجودات دنیان! همیشه برام جای سئوال بوده که چطور می تونن توی بحرانی ترین شرایط ، بازم اروم باشن و منطقی ترین و درست ترین راه ممکن رو انتخاب کنن!
دقت کنین ! سیب زمینی و بی خیال نیستن هاا! فقط ارامش دارن .. ارامش !
  ادمایی که با مشکلات همه ی ما مواجه میشن و با اونا دست پنجه نرم می کنن اما ارامششون ُ از دست نمی دن ..
 تا حالا فقط دوتا از این موجودات اروم دوست داشتنی رو دیدم . یکیش توی همین دنیای مجازی [که اینجا هم گُله گُله ارامش بود که از این ساطع میشد! طوزی که با خوندن نوشته های ایشون منم شهریور ارامی رو گذروندم . البته موقتی بود.] و دیگری هم دخترخانومی توی مدرسمون .. ارامشی مثال زدنی توی وجودش بود ..

 من نقطه ی مقابل این دوستانم !
منی که همیشه توی اروم ترین شرایط هم درگیر بودم با خودم ! طوری که اگه بدبختیا و مشکلات منو زمین نزنن ، این اشوبی که در خودم پرورش میدم یه روز منو سقط می کنه! همیشه ی خدا یکی بوده که توی دل من ، برای پیش پا افتاده ترین موضوع ممکن ، رخت بشوره !
 همیشه الکی وسر بی خود ترین مسائل ، حرص خوردم از دست این ، از دست اون ، از دست حسن اقا بقال محل ، از دوست هوا ، زمین ، اسمون ..
  خیلی وقتا این نداشتن ارامش باعث شده نتونم منطقی فکر کنم و درست تصمیم بگیرم . مخصوصا که من ادمی احساساتی هستم و به اندازه ی کافی با احساساتم درگیرم ..
 

 خدای مهربون ..
به هممون ارامش هدیه کن ..
توی این زندگی های صنعتی و پرفراز و نشیب ارامش خیلی لازمه ..
خودت که بهتر میدونی ..

  • میم