بالاخره هر کسی یک روز وبلاگش را پیدا می کند نه ؟جایی که راحت باشد ،
راحت بنویسد ، راحت حرف بزند ، حتی راحت فحش بدهد و نترسد از اما و اگر ها
..
اینجا احساس راحتی نمی کنم ..
+
من دچار شده ام به حسی که همیشه از ان ترسیده ام .
- ۰ نظر
- ۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۳:۵۶
بالاخره هر کسی یک روز وبلاگش را پیدا می کند نه ؟جایی که راحت باشد ،
راحت بنویسد ، راحت حرف بزند ، حتی راحت فحش بدهد و نترسد از اما و اگر ها
..
اینجا احساس راحتی نمی کنم ..
+
من دچار شده ام به حسی که همیشه از ان ترسیده ام .
نویسنده ی این وبلاگ خسته نیست ، در همه ی جوانب
زندگی اش بی حوصله نیست ، مثلا حوصله دارد پنجشنبه ها و جمعه هایش را با
رفتن به کلاس های مختلف المپیاد پر کند ، حتی حوصله دارد با یک عدد موجود
دوپا که سمت مدیریت مدرسه اش را برعهده دارد سرو کله بزند اما حوصله ی
وبلاگ نویسی ندارد .. وبلاگ نویسی در سال سوم و پیش دانشگاهی مقابل تمامی
اتفاقات روزانه ات رنگ می بازد .
همه ی اینها به خاطر ازمون مزخرف و
اشغالی به نام کنکور نیست ، نه اصلا ، بلکه برای خاطر تمام انتخاب های مهمی
ست که در این دوسال اخر روی سرت ویران می شوند.. !
انقدر روز ها و
ساعت هایت درگیر سبک و سنگین کردن مسائل می شود که حتی یادت می رود موهایت
را شانه کنی و عادت می کنی به کشیدن روزانه ی مقنعه روی مو های ژولیده ات !
تا به حال این سه ماه بر من این طور گذشته .. و طبق برنامه ریزی هایم
نمودار خطی سختی ها بر حسب روز همچنان به صعود خودش ادامه می دهد..
+
می خواهم ریسک کنم ..
امتحانات ترم اول را نمی دهم . اصلا مدرسه نمی روم که امتحان بدهم . چه اهمیتی دارد مردود شدن یا گرفتن صفر؟
