An open ending

۱ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

الان که دارم این حروف رو تایپ می کنم هشت دقیقه از ساعت 12 روز جمعه گذشته. من از هشت دقیقه ی قبل دلم خواست در جایی لبریز بشم. کانال تلگرام؟ یه پیج ناشناس در اینستاگرام؟ نه. هیچ پلتفرمی، جنس ارتباط دلخواه من رو نداشت. دوباره، پناه آوردم به وبلاگ. از آدمی که این جا می نوشته چیز زیادی یادم نیست. یادم نمیاد چه بودم. دکتر پریشب می گفت از عوارض قرص جدیدت اینه که چیزهایی یادت نمی مونن. نمی دونم چرا ذهنم از بین تموم چیزهایی که می تونسته فراموش کنه، خودم رو انتخاب کرده و شوتش کرده به سطل زباله ی فراموشی. دکتر چیزهای دیگری هم گفت. گفت نشخوار ذهنی داری. راست می گفت. من این روزها بیش از حد تنها هستم. فقط خودم رو دارم و با خودم در مورد همه چیز حرف می زنم. در مورد چیزهای بیهوده حتی. یکی از دلایل برگشتن به وبلاگ نویسی برای من همین بود. من و کیبورد با هم دوستیم. از نه سالگی دوست بودیم. 17 سال دوستی. می تونم این جا بنویسم باز هم. خوشحالم.
جزوه ی اورولوژی مننظرمه و از کنار لپ تاپ بهم زل زده. دو امتحان سنگین دارم این هفته. ماهیت درس ها سنگین نیست، کم کاری خودم سنگینش کرده. اسفند در ده روز آخرش، خواست من هم در التهاب پایان سال شریک باشم. در التهاب و بی قراری و نگرانی. روزهای پایان سال و جیب خالی و فشار روانی و تنهایی، چالش های من در واپسین روزهای سالند.
+
چه جالب، من همون آدمی هستم که در پست قبلی حتی جرئت فکر کردن بهش رو نداشتم.
 

  • ۰ نظر
  • ۲۰ اسفند ۰۰ ، ۱۲:۲۶
  • میم