An open ending

2.[متعلقات وبلاگ قدیمی ام]

جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۳:۰۷ ب.ظ

یادمه پارسال همین موقع ها ، اواخر شهریور ، توی وبم می نوشتم : "با دیدن کتابا و وسایل و یونیفرم مدرسه ، دوس دارم عق بزنم فقط! حالم از مهر ماه و پاییز و بوی نویی وسایل و ادمای تازه بهم می خوره .. عجیبه که امسال هیچ اشتیاقی نیست برای رفتن به مدرسه! "


برعکس .. امسال با اینکه هیچ کاری نکردم هنوز ؛ به شدت مشتاقم مهرماه شرو شه ، دوست دارم زودتر برم مدرسه و ببینم سالن اجتماعات جدید چه شکلیه! دوست دارم به قول مهرداد "جوجه اولی ها"ی امسال ُ ببینم!
و حتی ورودی های جدید انسانی هم برام جالب ان ..
تابستونم خوب وراحت نبود .. به جای اینکه خستگی سال تحصیلی رو از تنم بتکونه بیشتر خسته ام کرد ..
مریضی برادرم ، کلاسای فشرده المپیاد ، کلاسای ازمایشگاه ، استرس کتابای نخونده و کارای نکرده ..
 این همه کش وقوس به اتفاقات خوبی ختم شد و من از روزایی که گذروندم راضی ام !



  • ۹۱/۰۶/۱۷
  • میم