An open ending

14

پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۵۵ ب.ظ

می خوام پیاده شم .
از راننده ی اژانس می خوام هرجا براش ممکنه نگه داره . ازم میپرسه اینجا خوبه ؟! البته ایستگاه تاکسی یه فک کنم . میگم موردی نداره ، همینجا نگه دارید سریع پیاده میشم.
از سرعتش کم می کنه و بعد هم نگه می داره ، منم دستمو تا مچ کردم توی کیف پول و دارم دنبال پول خرد می گردم که یهو اقای راننده با عصبانیت پیاده میشه ، می بینم با راننده ی یکی از تاکسی ها شرو می کنن به دعوا کردن! چه دعوایی ! فحش به هم میدادن خروار خروار ! دعواشون سر اینه که راننده ی تاکسی داشته دنده عقب می اومده و راننده ی من وقتی نگه می داره ، اون دیگه نمی تونه عقبتر بیاد . حالا راننده ی تاکسی شاکیه و می گه مگه کوری و دنده عقب اومدن منو ندیدی. اصن اینجا ایسگا تاکسیه تو چ غلطی می کنی اینجا!
 کله صبح ، کسی هم نیست اینا رو از هم جدا کنه . منم داره دیرم میشه . نمی دونم .. یهو حس می کنم اینجا خونه است و مثلا با بابا دچار سوتفاهم شدیم و من هم دخترخوب بابا هستم و باید براش توضیح بدم و ازش عذر خواهی کنم.
از اژانس پیاده میشم و رو به راننده ی تاکسی که درحال داد و بیداده ، میگم "اقا ببخشید ، من به ایشون گفتم اینجا نگه دارن .تورو خدا دعوا نکنید!"
راننده ی تاکسی یهو می چرخه سمت من و بهم می گه "تو یکی دیگه خفه شو ! دختره فلان فلان شده ی بووووووق ِ بوووووق ِ بوووووووق !"
 اصن یهو خشکم میزنه .. نمی دونم چی بگم .. اما خب ، ساکت نمیشم و بازم عذر خواهی می کنم . به این امید که زودتر دعواشون تموم شه.
[نا گفته نماند که من از دعوای خیابونی می ترسم .. ترسیده بودم یه وخت اینا همو بکشن ! اونخ من چه خاکی برسر بریزم !]
راننده ی تاکسی باشنیدن عذر خواهی من و موضع صلح جویانه م اروم تر میشه و از درصد رکیکیت (!) الفاظ ش کم می کنه  و یقه ی راننده ی اژانس رو رها .
من و راننده ی اژانس میشینیم تو ماشین و دور میشیم . صدای راننده ی تاکسی که هنوزم داره فحش میده کمتر و کمتر میشه .
 کمی جلوتر من پیاده میشم .
   خیلی از فحشای راننده تاکسیه ناراحت شدم . اخه فحشاش خیلی بد بودن . تا حالا کسی اینقدر جدی بهم فحش نداده بود ! اونم فحشای اینطوری ! اشک تو چشام جمع شده و می خوام بزنم زیر گریه [بین خودمون بماند که یه کوشولو گریه هم کردم! :-"]
یهو یه ندای درونی که خیلی هم عوضی تشریف دارن، بهم می گه :
 پاشو پاشو ! خودتو جمع کن! خرس گنده ی لوس ! خانوم تو شهر خودشون 4 تا فحش خورده ، می خواد گریه کنه . بعد میشینه تو خونشون و پاشو رو پاش می ندازه از مهاجرت به اتریش سخنوری میکنه ! تو که عرضه نداری غلط می کنی دخالت می کنی وسط دعوا! اصن به تو چه ربطی داش ؟ علت و معلول رو هر طور بچینی تو مقصر نبودی ! حالا هم همینطور حرص بخور تا دیگه تو باشی که وسط دعوا دخالت کنی .

تا دیگه من باشم که وسط دعوا دخالت کنم .

نتیجه ی اخلاقی : هیچ وقت هیچوقت توی دعوا های اینطوری ، به تنهایی ، دخالت نکنید . وگرنه در حالت بهتر چنتا فحش و در حالت بدتر چن ضربه مشت و لگد نصیبتون میشه .. دخالت نکنید حتی اگه اون دعوا به خاطر شما شرو شده باشه ..


  • ۹۳/۰۵/۲۳
  • میم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی